دختر بهار
دختر بهار



وصیت نامه ی وحشی بافقی

   

روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید


همه را مست و خراب از مـی انــگور کنید


مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید


مست مست از همه جا حال خرابش بدهید


بر مزارم مگذارید بیاید واعظ


پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ


جای تلقین به بالای سرم دف بزنید


شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید


روز مرگــم وسط سینه من چاک زنید


اندرون دل من یک قـلمه تاک زنید


روی قبرم بنویسید وفادار برفت


آن جگر سوخته خسته از این دار برفت

 

 



نظرات شما عزیزان:

مـریــم
ساعت17:56---8 آذر 1390

کاش … کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند …

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام …

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!

دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،

بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید …

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …

بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد


بشار
ساعت10:37---7 آذر 1390

خبر به دورترین نقطه جهان برسد

نخواست او به من خسته بی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد


کلبه ی کاغذی
ساعت9:59---7 آذر 1390
سلام گلم بروزم وقت کردی سر بزن راستی اسم نویسنده رو عوض کردم مستعار گذاشتم راحت ترم اینجوری مرسی گلم.

مـریــم
ساعت8:26---7 آذر 1390

من می بافم...

او نیز می بافد...

من برای او کلاه تا سرش را گرم کنم...

او برای من دروغ، تا دلم را گرم کند...!!!


بشار
ساعت8:35---6 آذر 1390

اگه دوست داشتن و محبت کردن جرمه آره من اقرار می کنم که کثیف ترین , پلیدترین آدم روی زمینم !


آدم زمینی
ساعت14:53---5 آذر 1390


کلبه ی کاغذی
ساعت10:25---1 آذر 1390
سلام دختر بهار نکنه موندی تا بهار بیاد بعد سرو کلت پیدا شه.

بشار
ساعت10:24---29 آبان 1390


مردی که می خواست از دست عزرائیل بگریزد

آورده اند که صبح روزی از روزها حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که ناگهان مردی سراسیمه از در درآمد ، سلام کرد و چنگ انداخت به دامن حضرت سلیمان که به دادم برس .
حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد زرد و حال پریشانی دارد و از ترس می لرزد .
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی ؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی ، مرد به گریه درآمد و گفت که در راه بودم که عزرائیل را دیدم و او نگاهی از خشم و کینه به من انداخت و من ازترس چون باد گریختم و یک راست به نزد تو آمدم و از تو یاری می طلبم و زندگی من در دستان توست ، از تو خواهش می کنم که به باد فرمان بدهی که مرا به هندوستان برد .
حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود : می پذیرم ، باد را در اختیار تو می گذارم که تو را به هندوستان ببرد .

آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی عزرائیل را دید و به او گفت : این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی ، چرا به آنها با خشم و کینه می نگری ، دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید و به نزد من آمد و کمک می طلبید .
عزرائیل سری تکان داد و گفت : حالا فهمیدم که کدام مرد را می گویی ، آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم به او نگاه نکردم بلکه از روی تعجب او را نگریستم و آن هم فقط یک نظر . عزرائیل ادامه داد : راستش از خداوند برای من فرمان رسید که جان آن مرد را در پایان همان روز در هندوستان بگیرم . تعجب من از همین بود که او در اینجا بود ، پس من چگونه می توانستم چند ساعت بعد جانش را در هندوستان بگیرم ؟ او در این مدت کوتاه نمی توانست به هندوستان برود .
حضرت سلیمان سری تکان داد و گفت ولی او ساعتی پس از آنکه تو را دید به هندوستان رفت و تو هم لابد جانش را در هندوستان گرفته ای ؟
عزرائیل به آرامی گفت : آری چنین است .


بشار
ساعت13:57---25 آبان 1390
رنج ...

من نمی دانم – و همین درد مرا سخت می آزارد – که چرا انسان

این دانا

این پیغمبر

در تکاپوهایش – چیزی از معجزه آن سوتر – ره نبرده است به اعجاز محبت

چه دلیلی دارد ؟

چه دلیلی دارد که هنوز

مهربانی را نشناخته است !

و نمی داند در یک لبخند

چه شگفتی هایی پنهان است ...

من بر آنم که در این دنیا

خوب بودن – به خدا – سهل ترین کار است

و نمی دانم که چرا انسان

تا این حد

با خوبی

بیگانه است ...

و همین درد مرا سخت می آزارد !


آدم زمینی
ساعت18:40---24 آبان 1390
عید غدیر رو بهتون تبریک می گم امیدوارم قدردان این بزرگ ترین نعمت الهی باشیم

کلبه ی کاغذی
ساعت9:37---24 آبان 1390
سلام خبری ازت نیست
بروزم عزیزم.


نیلوفر
ساعت11:28---22 آبان 1390
چرا دیگه بهم سر نمیزنی هاااااا؟؟؟/
گریه کنم هااااااا
بدو بیا آپم عزیزکم


نیلوفر
ساعت11:26---22 آبان 1390
عزیز دلم خیلی قشنگ بود خیلی

saeed
ساعت11:02---22 آبان 1390
مفهوم برنامه ریزی فضایی (Spatial Planning)

مفهوم برنامه ریزی فضایی که در انگلیسی Spatial Planning و در فرانسه به Amanagement Du Territoire و در فارسی برخی آن را آمایش سرزمین نیز می نامند عبارت است از توزیع متوازن و هم آهنگ جغرافیایی کلیه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی و معنوی در پهنه سرزمین نسبت به منابع طبیعی و انسانی.


فرناز
ساعت8:45---21 آبان 1390
اندکی فکر کن ...



به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.

به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.

به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.

به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.

من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می کنم.

من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که :
آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه "حال" را دریاب
چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.

اندکی فکر کن ...







آدم زمینی
ساعت23:24---18 آبان 1390
«سوختم افروختم آتش گرفتم سوختم
تا عاشقی آموختم دیوانه ام دیوانه ام
خیزید و زنجیرم کنید با عفل تدبیرم کنید
از عشق او سیرم کنید دیوانه ام دیوانه ام »
این شعر وحشی هم خیلی قشنگه
از سوخته جانی چون وحشی بافقی بعید نیست چنین وصیت نامه ای . شیرین و فرهادش رو خوندی ؟


hossein
ساعت11:18---16 آبان 1390
سلام وبلاک خوبی دارید یه سر به من بزن
نظر یادت نره کلک بیا تو کلک


کلبه ی کاغذی
ساعت12:41---15 آبان 1390
سلام عزیزم زیاد مشخص نیست.به روزم با یک پست با عنوان طراوت باران

MOHAMAD
ساعت10:23---15 آبان 1390
سلام وب فشنگ و جملاتت خیلی دیوونه کنندس
من شما رو لینک کردم ولی هرکاری کردم نشد خودمو لینک کنم اگه دوست داشتید و از وبم دیدن کردید خوشتون اومد منو با نام تنهاترین عاشقانه لینک کنید
موفق باشید در پناه او...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





15 / 8 / 1390برچسب:,

  توسط Z  |
 

 




www.zbninia@yahoo.com


 

 

 میشه...؟
 ...!
 جرم ...
 لمس بودنم
 عاشقان عیدتان مبارک باد...
 عشق و نیش
 کورش
 د...د
 دلم ...
 ؟
 می روم ...
 وصیت نامه ی وحشی بافقی
 زن و مرد
 خوشبختی
 خوشبختی در یک کلام
 روز جهانی کورش بزرگ
 در باب زنان
 حکایت پرنده و ماهی
 آخرین دعای یک مترسک
 تزئین یخ
 تولد تو ...
 توصیه
 نشانی
 نمی دانم...
 غنچه
 ? How much is it
 خداوند
 """
 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 .؟؟
 بی اجازه
 نماز عشق
 ...
 از طرف داداش علی
 شعری ک داداش علی واسه دختر بهار گفت ...
 !
 رمانتیک
 و در گذر از جاده زندگی

 

تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389

 

Z

 


 

تبادل لینک هوشمند


جهت تبادل لینک من را با عنوان دختربهار

و آدرس ninia.LoxBlog.ir لینک نمایید .





ساحل
ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ
مجموعه کتاب وپروژه
عاشیقیزم !!!
دختر پاییز
بزرگترین وبلاگ طنز و سرگرمی قندوپند
Rock.DeathMetall
دریای همیشه پارس
دخترایرونی
از اينجا تا همه جا
MOD
کلاه خاکی
جدیدترین اخبار فوتبال ایران و جهان
n i m a allameh
نقره ای
من آغوش تو را تمنا می کنم
تنهاترین پسردنیا
سکوت
آدم زمینی
پرنیاوحوریا
M & P
در قیر شب ( داداشی )
حرفهای از جنس دلتنگی
ساز سنتور
به جز این ها دیگه چی میخوای؟؟؟؟
موزیک جدید
تنهاترین عشق روزگار
عاشقانه ها
جای خالی
وبسایت رسمی تیم توپچیهای جهنم
www.sanjaghak2011.loxblog.com
هیپنوتیزم
وبلاگ برتر
كاغذ بي خط
Tanha_5505
وبگرد
عـکس.عشق.عـکس
لحظه های تنهایی
علي طاهري_خدايا فريادم بي صداست......
شاهزاده ی تاریکی
نوشته ی طنز.جوک.خنده
fatima_1994
در انتظار محبت
شب زده
اشعار فروغ فرخ زاد و مريم حيدرزاده
درجوستجوی تنهای
گلواژه ها
♥ماه پریشان♥
اسمون پر ستاره
پاتوق سرگرمی و علمی
LOoOoOoOoOoOVE
امیرحسین دانت
سوژه خنده
من دروغگو نیستم
عماد
واللا...به خدا
در قير شب
My LoVe F...M
*****از جون مرغ تا شیر آدمیزاد*****
شادکامی
عنوان لینک
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 384
بازدید کل : 183090
تعداد مطالب : 97
تعداد نظرات : 316
تعداد آنلاین : 1